
ماهیت انتخابات و شیوه رای دادن؟
دمکراسی لزوما حق رای دادن نیست. دمکراسی حق بالا بردن کسی یا پائین کشیدن کسی نیست. دمکراسی قبل از اینکه حق رای دادن و انتخاب کردن و پائین کشیدن کسی باشد قبل از همه اینا حق فهمیدنه حق شعور داشتنه حق فکر کردنه و آگاهانه انتخاب کردنه!
رای دادن در نبود فهم و شعور و دانش و بصیرت مُضر بوده و در چنین موقعیتی رای ندادن از رای دادن بمراتب بهتر است.
چنین رای دادنی قبل از مشارکت و مسئولیت پذیری در اداره امور کشور مشارکت در توزیع جهل و تخریب کشور و تعمیق عوامیت در کشور است.
سال ۹۲ هم نوشتم و گفتم در کشوری که با یک جمله «من سرهنگ نیستم حقوق دانم» کسی بتواند اقبال میلیونی پیدا کرده و رئیس جمهور بشه چنین جامعه ای بیماره!
قبلا هم نوشته و گفتهام: من با عوام فریب مشکلی ندارم با عوامی مشکل دارم که فریب میخورند! چون اساسا ذات دمکراسی های مستقیم عوام فریب است حال چه در آمریکا باشد یا سوئیس و آلمان و هند و فرانسه و ترکیه. در مجموع در چنین دمکراسیهای مستقیمی قبل از قوه عاقله شهروندان با شووآفهای انتخاباتی روی هیجانات و احساسات ایشان سرمایهگذاری میشود.
بنابراین خطاب به آن بخش از جامعه که اسیر «هیجانهای ایام انتخابات» شده و بر اساس شور و وجد و بهجت و هیجان و احساس و توهم رای میدهند باید گفت بهتر آنست شما رای ندهید!
رای دادن با چنین ظرفیتی قبل از اینکه بهره مفیدی داشته باشه متضمن آفت و خسارت است.
اکنون بیش از بیست سال از خرداد ۷۶ میگذرد و آن انتخابات نقطه عطفی بود برای این جنس از انتخابات که کثیری از شهروندان قبل از شعور سیاسی مبتلابه به شور و وجد و هیجان سیاسی میشوند که نتیجه اش بالا گرفتن جو توهم و بالتبع بالا گرفتن توقعات متوهمانه از برآیند آرای مردم است.
شخصا و در همان تاریخ در هفته نامه راه نو نوشتم:
طی بيست سال گذشته نارسائيهای حاکم در حوزه مناسبات و مطالبات شهروند و حکومت در ايران بخشی از مردم را دچار سرخوردگی کرده و همین سرخوردگی زمينه ساز آفت «قهرمان پروری» در بطن جامعه ايران شد.
جامعه قهرمان پرور، جامعه ای است بيمار و قهرمان آفت جامعه است. نسلی که نتواند با تکيه بر نهادهای جامعه مدنی حقوق شهروندی خود را مطالبه کند دچار نوعی احساس بیپناهی شده و در انديشه يافتن سرپناهی محکم، نيل به يافتن «قهرمان» جهت تأديه حقوق مضايقه شدهاش پیدا کرده و با همین ظرفیت بود که بخشی قابل ملاحظه از اقبال عمومی به محمد خاتمی ناشی از عوارض بالينی آفت قهرمان پروری در بستر جامعه شهروندی ايران شد. بخش معناداری از آرای خاتمی متعلق به نسل سرخورده ای از جامعه شهروندی ايران بود که در رويايشان خاتمی را قهرمان و منجی افسانهایشان میديدند. رای به خاتمی در واقع رای به سايهای از خاتمی بود که در کنار پرتو مورّب آفتاب بسيار بزرگ جلوه میکرد.
همين باعث شد تا برآیند آرای خاتمی از مطالباتی میزبانی کند که از افراطیترين تا تفريطیترين گرايشات گسترده و متنوع اجتماعی ـ سياسی را در خود نهفته داشت و مولود دوم خرداد مبدل به قطار کثیرالمسافری شد که مقاصد متنافری داشتند و همین «عدم تجانس ساختاری مطالبات» منجر شد تا آن قطار با آن همه مسافر عملا نتواند از ایستگاه حرکت کند.
بر همین اساس معتقدم شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا» که چندی پیش از سوی مخالفان حکومت مطرح شد رو بمیبایست استقبال کرد.
این شعار نابترین و شفافترین اعتراف کسانی است که از دوم خرداد ۷۶ به بعد به بدنه جریانهای سیاسی داخل نظام چسبیدند و با ماسک و ظاهرالصلاحی آن چیزی را مطالبه میکردند که پایوران جنبش اصلاحات آن را مُراد نمیکردند یا نمیشنیدند و یا تظاهر به نشنیدناش میکردند!
بواقع مدعیان این شعار کسانی بودند و هستند که ظاهرالصلاحانه از خرداد ۷۶ به اسم اصلاحات به رهبران اصلاحات فرصت دادند تا از داخل نظام باژگونهسازی و «انهدام نظامی» را که این جماعت نمیپسندیدند را استارت بزنند و حال که متوجه شدن با چنین زیست انگلواری نمیتوان نظام را ساقط کرد صادقانه به صرافت براندازی افتادهاند!
صرافتی که از ابتدا اما با شیوه «اسب تروا» متقاضیاش بودند اما در بیانش ماخود به حیائی میکردند.
علیایحال متوهمین و مبتهجین ایام انتخابات به اعتبار این شعار ظاهرا اینک فهمیدهاند رایشان در حوزه «رژیم چنج» و ساختارشکنی و براندازی نرم بلااثر و بیفایده است و طی یک سال گذشته «کمپین نه به جمهوری اسلامی» و تحریم انتخابات را به راه انداختهاند که اتفاقا کمپین مفیدی است و باید از این کمپین استقبال کرد و حتی این بخش را یاری کرد تا در انتخابات شرکت نکنند.
این کمپین باید مطمئن شوند رایشان متضمن هیچ اتفاق خاصی در حوزه مطالبات براندازندهشان نیست. با رای این جماعت نه قرار است حجاب حذف شده و نه مُلکداری اسلامی و اسلام از مناسبات مُلکداری حذف شود و نه شُرب خمر و میخانه و خُمخانه و بربط خوانی و شادیخواری راهاندازی شود و نه قرار است فرش قرمز برای واشنگتن پهن شود.
آنها که تهدید به رای ندادن میکنند غریبه نیستند و همانانیاند که در دوران ۸ سال جنگ تحمیلی نیز ملت ایران را تنها گذاشتند اما نبودشان کمترین خللی در عزم مردم نگذاشت و مردم ایران مظلومانه اما شجاعانه از سرحدات و اعتقادات شان در جنگ دفاع کردند.
قدر مسلم امروز هم غیبت این بخش از آرا در انتخابات موجبات پالایش و برکت انتخابات خواهد شد. این بخش اگر امروز تصمیم گرفتن کنار مردم ایران در انتخابات نباشند امر جدید و مذمومی نیست و بقول مرحوم امام:
امروز پشیمان نیستیم که آنها کنار ما نیستند چون از اول هم نبودند.
بر همین اساس میتواند و باید از اظهارات هفته گذشته حجت الاسلام حسن خمینی استقبال کرد که در دیدار با دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی گفت:
«… ما اگر گوشت و پوستمان هم برود نمی خواهیم جمهوری اسلامی از بین برود و هیچ کس نباید چنین توقعی را داشته باشد و اگر کسی روزی می خواهد به بنده اقبال کند بداند که ما تا آخرین لحظه هیچ وقت هیچ کاری نمی کنیم که جمهوری اسلامی بخواهد لطمه ببیند و اگر هم احیانا کاری انجام می دهیم برای حفظ جمهوری اسلامی است. لذا اگر فکر کنیم یک کار به فرآیندی می رسد که نتیجه اش تضعیف کلان مملکت و جمهوری اسلامی است، به نظر من مصلحتی بر آن مترتب نیست آینده ایران و مردم کشورمان را هم چندان متفاوت از آینده جمهوری اسلامی نمی دانم. یعنی معتقدم به هر حال این دو با هم پیوند دارد. بالأخره ما عرق دینی، شیعی و اسلامی داریم و نمی توانیم نسبت به تاریخ بزرگی هم که پشت سرمان هست بی تفاوت باشیم …»
البته نبایست این نکته را فراموش کرد که آرای هیجانی و فاقد تعمق و شعور یک آفت همهگیر و واگیر دار است و ربطی به اصلاح طلب و غیراصلاح طلب نداشته و همه نامزدها و جناحها و شهروندان موظفند اگر در انتخابات شرکت میکنند ضمن پرهیز از جوزدگی و عوام گرائی و شیدائی و دیو و دلبر سازی پشتوانه رای خود را به عمق مطالعاتی و بصیرت سیاسی و شعور و دانش اجتماعی مسلح کنند
قدر مسلم برآیند چنین آرائی هر کسی باشد هم محترم است و هم صاحب صلاحیت برای ملکداری صالحانه و مدبرانه کشور.
#داریوش_سجادی